حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

حسنا وبازار

چند روز پیش با دخملی رفتیم بازار. شما هم ذوق زده بودی و با هیجان به دستفروشا نگاه می کردی و تند تند راه میرفتی . من و خاله هم دستتو گرفته بودیم که یه دفه گم نشی. توی بوتیک پالتو فروشی یه نی نی دیگه دیدیم که بادکنک خرگوشی داشت ، تو هم از اون بادکنک خوشت اومد از نی نی گرفتی .نینی اول بهت داد ولی بعد هی داد می زد بده بده تو هم بادکنکو دادی از مغازه خوشت اومده بود می رفتی لای پالتو ها قائم می شدی و می گفتی مامان سپیده دا ، منم سریع ازت عکس گرفتم. مغازه دار و مشتری ها کلی به کارت خندیدن واز تو خوششون اومده بود . ما بامادر جون و خاله  وآقا یاسر رفته بودیم بیرون .بابا طبق معمول شورا بود. ...
7 بهمن 1393

واکسن 18 ماهگی حسنا

دخملی مامان بالاخره یکسال ونیمه شد. سی ام دی با بابا رفتیم مرکز بهداشت ،هم پایش رشد انجام شد و هم دو تا واکسن زدی.کلی گریه کردی بابا می خواست واکسن دوم رو خودش بهت تزریق کنه من نزاشتم گفتم جوجو ازت می ترسه و تاثیر بدی روش میذاره. دلم خون شد وقتی گریه می کردی.خدا رو شکر وزنت خوب بود 11 کیلو شده بودی.بعد از تزریق واکسن من و شما رفتیم خونه مادرجون.من کفش پات کردم و باهم رفتیم پیاده روی .آخه خونده بودم اگه بعد واکسن راه بری بهتره و کلی تورو راه بردم رفتیم غاز و اردک ومرغ بهت نشون دادم تند تند راه می رفتی و ذوق می کردی انگار نه انگار واکسن زدی . بالاخره بعد از کلی دور دورزدن اومدیم خونه ، شما غذا خوردی و خوابیدی،  ولی چشمت روز بد ...
3 بهمن 1393